دلم گرفته

برزخ تن

دلم خیلی گرفته. نمی دونم چرا. نمی دونم این احساسات متغیر کی می خواد تموم شه. کی این کابوس تموم می شه. دیگه چشمام خشک شده. دستای سردم از همیشه سرد تر شده. دیگه بغضم نمی ترکه تا حداقل یه ذره آرومم کنه. فقط دوست دارم بخوابم. بخوابم برای همیشه. تو خواب آرومتر میشم. به آرزوهام می رسم. خودمو اونجوری که دوست دارم می بینم. می تونم تو خواب مادر شم. می تونم خودم باشم. خود خودم. نه اون چیزی که دیگران می خوان. آه که آرزوی محال کردن چقدر دردناکه. چقدر سخته نتونی خودت باشی. چقدر سخته تو آیینه یه نفر دیگه باشه.

 

خدایا چقدر ترنس بودن سخته. تو مگه همه کس من نیستی؟ تو مگه پدر و مادر من نیستی؟ تو مگه تو وجود من نیستی؟ مگه از خودم به من نزدیکتر نیستی؟

پس چرا همه چیزو درست نمی کنی؟

چرا حس می کنم ولم کردی؟

مگه دیگه دوستم نداری؟

 

خدایا خودت خواستی اینجوری باشم. پس چرا یه راه نشونم نمی دی؟ چرا راهنماییم نمی کنی؟

خدایا من فقط تو رو دارم. فقط تو دلیل تا الان زنده بودن منی. چرا همش اتفاقای دردناک برام می افته. پس کی اتفاقای خوب؟ کی خبرای خوب؟

 

کی خبر آزادی؟

 

کی از این برزخ بیرون میام؟

دارم له میشم. تیکه تیکه شدم زیر فشار این دنیای پر از زشتی.

 

کی منو می بری پیش خودت؟



نظرات شما عزیزان:

داش رضا
ساعت22:57---21 دی 1392
هیــــراااااااااد
میام تو وبت مطالبتو که میخونم اعصابم خورد میشه
هیراد واقعا متاسفم
خیلی ناراحت شدم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ شنبه 21 دی 1392برچسب:,ساعت 19:52 نويسنده هیراد FTM |